:: بی تو من زنده نمانم ::

بی تو طوفان زده ی دشت جنونم
سیل افتاده به خونم
تو چه سان می گذری، غافل از اندوه درونم
بی من از كوچه گذر كردی و رفتی
بی من از شهر سفر كردی و رفتی
قطره ای اشك درخشید به چشمان سیاهم
تا خم كوچه به دنبال تو لغزید نگاهم
تو ندیدی
نگهت هیچ نیافتاد به راهی كه گذشتی
چون در خانه ببستم دگر از پای نشستم
گوییا زلزله آمد گوییا خانه فرو ریخت سر من
بی تو من در همه ی شهر غریبم
بی تو كس نشنود از این دل بشكسته صدایی
بر نخیزد دگر از مرغك پر خسته نوایی
تو همه بود و نبودی
تو همه شعر و سرودی
چه گریزی ز بر من
كه ز كویَت نگریزم
گر بمیرم ز غم دل، با تو هرگز نستیزم
من و یك لحظه جدایی؟ نتوانم! نتوانم!
بی تو من زنده نمانم
+ نوشته شده در دوشنبه شانزدهم اسفند ۱۳۸۹ ساعت 14:22 توسط فاطمه
|